صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

نیایش

لطف تو

  • شاعر: وحشی بافقی
  • قالب: مثنوی
  • وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (رشته انسانی)

 

الهی سینه ای ده آتش افروز                             در آن سینه، دلی وان دل همه سوز

قلمرو فکری:

خدایا به من سینه ای ببخش که روشن کننده آتش عشق باشد و دلی درون سینه ام قرار بده که آتش عشق در سوز و گداز باشد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

الهی

خداوند من

آتش افروز

آتش افروزنده

افروختن

روشن کردن

بیت ß   4 جمله

الهی  ß  منادا

آتش افروز  ß  صفت فاعلی کوتاه

مصراع دوم  ß  فعل «باشد» از آخر آن به قرینهٔ معنوی حذف شده است

سوز  ß  کوتاه شده «سوزنده»

قلمرو ادبی:

آتش افروز و سوز ß   قافیه

سینه  ß  مجاز از وجود

آتش  ß  استعاره از عشق

آتش افروز  ß  کنایه از سرشار از عشق

سینه و دل  ß  تناسب

سوز  ß  استعاره از عشق

واژه آرایی کلمات «سینه» و «دل»

پیام:

مرا عاشق کن

 

هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست                       دل افسرده، غیر از آب و گل نیست

قلمرو فکری:

هر دلی که هیجان عشق نداشته باشد، در حقیقت دل نیست. دلی که عاشق نباشد؛ مانند آب و گل بی ارزش است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

سوز

داغ، درد

افسرده

بی بهره از معنویت، بی ذوق و حال

بیت ß   3 جمله

سوز  ß  کوتاه شده «سوزنده»

«را» در عبارت «دل را که ...»  ß  مالکیت و دارندگی

قلمرو ادبی:

دل و گل ß   قافیه (نیست:ردیف)

سوز  ß  استعاره از عشق یا اندوه عشق

افسرده  ß  ایهام تضاد دارد:

  • 1) افسرده و بی حال
  • 2) یخ زده و منجمد (با توجه به «سوز»)

آب و گل  ß  مجاز از جسم

دل و گل  ß  جناس ناهمسان

واژه آرایی کلمات «نیست» و «دل»

واج آرایی حرف «س»

پیام:

ارزش دل به عشق است

 

کرامت کن درونی درد پرورد                               دلی در وی درون درد و برون درد

قلمرو فکری:

خدایا به من فکر و اندیشه ای عاشق ببخش، در درون من دلی قرار بده که با همه وجود عاشق باشد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

کرامت کن

ببخش

دردْ پرورد

پرورده و به وجودآمده از درد

بیت ß   3 جمله

دردْ پرورد  ß  صفت مفعولی کوتاه شده

قلمرو ادبی:

درد پرورد و درد ß   قافیه

درد پرورد  ß  کنایه از پر بودن از عشق

درون و برون  ß  تضاد، جناس، مجاز از همه و سراسر

واژه آرایی کلمان «درون» و «درد»

واج آرایی حروف«ر»، «ن» و «د»

پیام:

درخواست درد عشق کردن

 

به سوزی ده کلامم را روایی                               کز آن گرمی کند آتش گدایی

قلمرو فکری:

خدایا به کلام من با عشق ارزش و اعتبار بده، به طوری که آتش به این کلام حسد ببرد و به آن محتاج باشد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سوز

داغ، درد

روایی

ارزش، اعتبار

بیت ß   2 جمله

مرجع «آن»  ß  کلام

سوز  ß  کوتاه شده «سوزنده»

قلمرو ادبی:

روایی و گدایی ß   قافیه

سوز  ß  استعاره از عشق

گدایی کردن آتش  ß  جانبخشی، اغراق

آتش، سوز و گرمی  ß  تناسب

آتش از آن گرمی را گدایی کند  ß  کنایه از اینکه عشقی که بسیار سوزناک و با سوز و گداز است

پیام:

درخواست عشق سوزناک

 

دلم را داغ عشقی بر جبین نه                            زبانم را بیانی آتشین ده

قلمرو فکری:

خدایا، دلم را گرفتار عشق گردان و گفتارم را گرم و عاشقانه کن.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جبین

پیشانی

نه

قرار بده

داغ نهادن

نشان کردن، بنده ها و برده ها را داغ می نهادند تا با آن نشان شناخته شوند

بیت ß   2 جمله

«را» در عبارت «دلم را ...»  ß  «را»ی فکّ اضافه (جبین دلم)

نه  ß  فعل امر از «نهادن»

«را» در عبارت «زبانم را»  ß  حرف اضافه به معنای «به»

قلمرو ادبی:

این بیت ذوقافتین است:

  • جبین و آتشین ß   قافیه اول
  • نه و ده ß   قافیه دوم

جبین دلم  ß  اضافه استعاری، جانبخشی

داغ عشق  ß  اضافه تشبیهی

زبان  ß  مجاز از خود سخنور یا سخن

بیانی آتشین  ß  کنایه از سخن گیرا و اثرگذار، حس‌آمیزی

نه و ده  ß  جناس

دل، جبین و زبان  ß  تناسب

مصراع اول  ß  کنایه از اینکه مرا عاشق همیشگی و جاودانی خود کن، مرا بندهٔ همیشگی خود ساز

داغ  ß  ایهام تناسب (هر دو با آتشین تناسب دارند):

  • 1) سوزان
  • 2) نشان

پیام:

درخواست عشق از خدا

 

ندارد راه فکرم روشنایی                                     ز لطفت پرتوی دارم گدایی

قلمرو فکری:

خدایا فکر من گمراه است. من از لطف تو برای روشنایی فکرم و اندیشه ما هرگز نمی تواند تو را بشناسد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پرتو

روغ، روشنایی

لطف

عنایت، توجه

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

روشنایی و گدایی ß   قافیه

راه فکر  ß  اضافه تشبیهی

نداشتن روشنایی  ß  کنایه از گمراه بودن

پرتو لطف  ß  استعاره پنهان

واج آرایی حرف «ر»

پیام:

یاری از حق برای یافتن راه درست

 

اگر لطف تو نبود پرتوانداز                                 کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز؟

قلمرو فکری:

خدایا اگر تو ما را راهنمایی نکنی و راه را بر ما روشن نگردانی، فکر و اندیشه ما هرگز نمی تواند تو را بشناسد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

پرتوانداز

روشن کننده، روشنگر

بیت ß   3 جمله

پرتوانداز  ß  صفت فاعلی کوتاه

قلمرو ادبی:

پرتوانداز و راز ß   قافیه

کل بیت  ß  پرسش انکاری

لطف .. پرتوانداز  ß  استعاره پنهان؛ لطف تو همچون چراغ پرتو دارد

گنجینه راز  ß  اضافه تشبیهی

واژه آرایی کلمه «کجا»

پیام:

لطف الهی راهگشای ما در زندگی است

 

به راه این امید پیچ در پیچ                                مرا لطف تو می باید، دگر هیچ

قلمرو فکری:

خدایا برای گذر از راه دشوار شناخت تو، من فقط لطف تو را به عنوان کمک می خواهم. هیچ چیز دیگری نمی خواهم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

به

در

می باید

لازم است

راه

منظور راه عشق است

بیت ß   2 جمله

«را» در عبارت «مرا»  ß  مالکیت و دارندگی

قلمرو ادبی:

پیچ و هیچ ß   قافیه

راه پیچ در پیچ  ß  کنایه از راه دشوار

پیچ و هیچ  ß  جناس

واژه آرایی کلمه «پیچ»

واج آرایی حرف «چ»

پیام:

چشم داشت به لطف خداوند


سایر مباحث این فصل